خادم المهدی عج

خادم المهدی عج
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

تخلف برخی صحابه از جیش اسامه

چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۳۶ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

جیش اسامه

از ابتدای تاریخ اسلام از همان زمان حیات پیامبر اکرم مسلمین دچار اختلافات بودند که هرکدام باعث بروز وقایعی میشد. اولین اختلافی که در میان جماعت امت واحده رخ داد زمانی بود که پیامبر لشکری را به فرماندهی جوانی تشکیل داد.

اقای آمدی متوفای 631 هجری است قبلا ایشان حنبلی مذهب بود ولی به عللی که ما حالا در مقام بررسی آن نیستیم از مذهب حنبلی به مذهب شافعی منتقل شد. ایشان به صراحت دارد می‌گوید:

کان المسلمون عند وفاة النبی صلی الله علیه و سلم علی عقیدة واحدة و طریقة واحدة إلا من کان یبطن النفاق و یظهر الوفاق.

مردم در زمان حیات پیامبر همواره بر یک عقیده بودند؛ مگر کسانی که به ظاهر اظهار اسلام می‌کردند و در باطن روحیه منافقانه داشتند.

بعد ایشان 7 مورد از اختلافاتی که قبل از رحلت پیامبر و بعد از رحلت پیامبر بین مسلمانها اتفاق افتاد نام می‌برد. ایشان وقتی اختلافات را بررسی می‌کند می‌گوید:

و کاختلافهم بعد ذلک فی التخلف عن جیش أسامة فقال قوم بموجب الاتباع لقوله صلی الله علیه وسلم(جهزوا جیش أسامة لعن الله من تخلف عنه) وقال قوم بالتخلف انتظارا لما یکون من رسول الله فی مرضه

یکی از اساسی‌ترین اختلافی که بین امت اسلام افتاد به نظر ما هم اولین اختلاف بین امت اسلامی بود قضیه جیش أسامه بود که نبی مکرم حدود یک هفته قبل از رحلتشان دستور داد اسامة بن زید با یک لشکر انبوهی حرکت کند به طرف موته و برای رویارویی با ارتش روم.

ایشان می‌گوید یکی از اساسی‌ترین اختلاف جیش أسامه بود که إن شاء الله در این مقاله مفصل صحبت خواهیم کرد. و بعد می‌گوید:

و ذلک کاختلافهم عند قول النبی فی مرض موته: «إئتونی بقرطاس أکتب لکم کتابا لا تضلوا بعدی»حتی قال عمر إن النبی قد غیبه الوجع حسبنا کتاب الله و کثر اللغط فی ذلک حتی قال النبی:«قوموا عنی، لا ینبغی عندی التنازع».

یکی دیگر از اختلافاتی که میان امت اسلامی افتاد آن بود که نبی مکرم از صحابه درخواست نمود کاغذی و قلمی برای حضرت بیاورند و وصیتی را بنویسد و مطلبی را تزریق کند که امت را برای همیشه از گمراهی بیمه کند.

و بعد ایشان نام می‌برد سومین اختلافی که میان امت اسلامی افتاد قضیه رحلت نبی مکرم بود که عمر منکر آن بود.

بعد قضیه اختلاف در محل دفن نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) اختلاف در امامت و خلافت چه کسی باید بعد از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) مسئولیت زعامت و رئاست جامعه اسلامی را به عهده بگیرد؟ بعد قضیه ارث از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) که آیا پیامبران(علیهم السلام) ارثی می‌گذارند یا نمی‌گذارند؟

این سخن جناب سیف الدین آمدی حنبلی الأصل و شافعی الفرع هست.

المواقف للإیجی، ج3، ص649 و 650

اما اصراری که پیامبر برای همراهی اصحاب طی این لشکر داشت قابل توجه است.

طوری که:

آقای شهرستانی در کتاب الملل و النحل جلد اول، ص129 چاپ بیروت و در چاپ دار المعرفه جلد اول، صفحه 23 و چاپ قاهره، صفحه 13:

جهزوا جیش أسامة لعن الله من تخلف عنه.

سپاه أسامه را مجهز کنید خدا لعنت کند هر کس را که از سپاه أسامه تخلف کند.

اما افرادی بودند که در این موضوع به مخالفت با پیامبر پرداختند.

اما قبل از این که به این مسیله برسیم ادعا های اقای ابن تیمیه در رد اقای حلی ره را میاوریم که چطور بی ادبانه و در کمال بیسوادی این موضوع را انکار و بیان میکند:

آقای إبن تیمیه در پاسخ به علامه حلی (ره)، با یک عبارت‌های تند ایشان صراحت دارد:

و أما قوله إنه أمر أسامة رضی الله عنه علی الجیش الذین فیهم أبو بکر و عمر فمن الکذب الذی یعرفه من له أدنی معرفة بالحدیث، فإن أبا بکر لم یکن فی ذلک الجیش بل کان النبی صلی الله علیه و سلم یستخلفه فی الصلاة.

این‌که علامه حلی آمده گفته ابو بکر و عمر در سپاه أسامه بودند، این از دروغ‌های شاخ‌داری است که هر کسی که یک ذره آگاهی به حدیث داشته باشد، می‌داند سخن علامه حلی، عالم شیعی دروغ هست. ابو بکر در این سپاه نبود، بلکه پیامبر او را جانشین خودش در نماز کرده بود.

منهاج السنه جلد 4، صفحه 277 و جلد اول، صفحه 786 می‌گوید:

أن هذا من الکذب المتفق علی أنه کذب عند کل من یعرف السیرة و لم ینقل أحد من أهل العلم أن النبی صلی الله علیه و سلم أرسل أبا بکر أو عثمان فی جیش أسامة.

هر کسی که از تاریخ خبر داشته باشد، می‌داند سخن این عالم شیعه، دروغ آشکار هست. هیچ یک از اهل علم این را نقل نکرده‌‌اند.

عزیزان بیننده دقت کنند و بعد بررسی می‌کنیم: این سخن إبن تیمیه چقدر ارزش علمی دارد؟ می‌گوید حتی یک نفر از اهل علم هم نقل نکرده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، أبوبکر و عمر و عثمان را در جیش أسامه فرستاده باشد.

هم‌چنین در کتاب منهاج السنه جلد 6، صفحه 320 تعبیر خیلی غیر مؤدبانه دارد و می‌گوید:

إنما یکذبه و یفتریه من هو من أجهل الناس بأحوال الرسول و الصحابة و أعظم الناس تعمدا للکذب.

این علامه حلی که می‌گوید ابو بکر و عمر در سپاه أسامه بودند، این دروغ و افترائی است از یک فردی که جاهل‌ترین مردم به احوال پیامبر و صحابه است. علامه حلی از بزرگ‌ترین دروغ‌پردازانی است که در این قضیه سخن گفته است.

و هم‌چنین در جلد 3، صفحه 292 باز إبن تیمیه این عبارت را تکرار کرده است.

یکی شخصیت‌های برجسته اهل سنت، آقای إبن حجر عسقلانی ـ متوفی 852 هجری ـ است که از استوانه‌های علمی و رجالی اهل سنت بوده و اهل سنت اگر کتاب‌های رجالی و شرح صحیح بخاری ایشان را حذف کنند، یک ضربه مهلکی است بر پیکره فرهنگی آقایان اهل سنت. إبن حجر عسقلانی در شرحش بر صحیح بخاری که از مهمترین و بهترین و معتبرترین شروح بر صحیح بخاری است، صراحت دارد بر تجهیز جیش أسامه، روز شنبه قبل از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله):

فبدأ برسول الله صلی الله علیه و سلم وجعه فی الیوم الثالث فعقد لأسامة لواء بیده فأخذه أسامة فدفعه إلی بریدة و عسکر بالجرف و کان ممن انتدب مع أسامة کبار المهاجرین و الأنصار منهم أبو بکر و عمر و أبو عبیدة و سعد و سعید و قتادة بن النعمان و سلمة بن أسلم فتکلم فی ذلک قوم منهم ...

ثم أشتد برسول الله صلی الله علیه و سلم وجعه فقال أنفذوا بعث أسامة فجهزه أبو بکر بعد أن إستخلف، فسار عشرین لیلة إلی الجهة التی أمر بها.

آن افرادی که در سپاه أسامه بودند، شخصیت‌های بزرگ مهاجرین و انصار بودند. شخصیت‌های مثل أبو بکر، عمر، أبو عبیده جراح، سعد، سعید و قتاده و همه بودند. اینها در رابطه با فرماندهی أسامه اشکال تراشی کردند. با این‌که پیامبر بیماریش شدت گرفت، فرمان داد هر چه سریع‌تر سپاه أسامه را مجهز کنید و آماده حرکت باشد.

فتح الباری فی شرح صحیح البخاری لإبن حجر العسقلانی، ج8، ص115، باب بعث النبی صلی الله علیه و سلم أسامة بن زید فی مرضه الذی توفی فیه

آقای صالحی دمشقی ـ از شخصیت‌های برجسته پرآوازه اهل سنت ـ در کتاب سبل الهدی و الرشاد، جلد 6، صفحه 248 می‌گوید:

إنّ أبا بکر کان ممن أمره رسول الله بالخروج مع اسامه.

آقای أبوبکر از کسانی است که پیامبر دستور داد با سپاه أسامه حرکت کند.

بعد جالب این است که آقای صالحی دمشقی می‌گوید:

و أنکر ذلک الحافظ أبو العباس إبن تیمیه ...

ابن تیمیه این سخن را انکار کرده است و در کتابی که بر ردّ علامه حلی نوشته، گفته است:

لم ینقل أحد من أهل العلم أنّ النبی أرسل أبا بکر و عثمان فی جیش أسامه.

هیچ‌یک از علماء نقل نکرده‌اند بر این‌که ابو بکر و عثمان به دستور پیامبر در جیش أسامه بوده‌اند..

بعد می‌گوید این عبارت ایشان که می‌گوید:

«لم ینقل أحد من أهل العلم» فقد ذکره محمد بن عمر و إبن سعد.

بعد ایشان تعبیر دیگری دارد و می‌گوید:

و قوله کیف یرسل أبا بکر فی جیش أسامه لیس بلازم.

آقای أبوبکر را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور داده بود به جای او نماز اقامه کند و مردم به امامت او نماز جماعت بخوانند. این منافات دارد با حضور ابو بکر در جیش أسامه. ایشان می‌گوید این سخن، سخن بی‌اساس است. چون وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور داد سپاه أسامه مجهز شود و آماه حرکت شود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مریض نبودند. در حالت عادی و صحت بودند و دستور دادند. بعد تقریبا همان تعلّل‌ها ادامه داشت تا این‌که 3 روز قبل از رحلت‌شان که بیمار شدند و مرض‌شان شدت گرفت. در حقیقت در میانه کش و قوسی بود که تمرّدهایی صورت گرفت که توسط افراد در سپاه أسامه بوده است.

آقای زینی دحلان ـ مفتی مکه مکرمه ـ در کتاب الفتوحات الاسلامیه و تاریخ طبری از قول آقای ابو بکر نقل می‌کند که می‌گوید:

پیامبر از دنیا رفت و ابو بکر زمام امور را به دست گرفت و دستور حرکت که می‌داد، عمر مخالفت کرد و گفت: آقای ابو بکر! أسامه بن زید شایستگی برای فرماندهی ندارد؛ کسی دیگر را بگذار.

فأخذ بلحیة عمر، فقال له: ثکلتک أمک و عدمتک یا ابن الخطاب، إستعمله رسول الله صلی الله علیه و سلم و تأمرنی أن أنزعه؟!

ابو بکر ریش عمر را گرفت و گفت: مادرن به عزایت بنشیند. پیامبر او را فرمانده کرده بود و تو به من دستور می‌دهی او را عزل کنم؟!

تاریخ طبری، ج2، ص462 ـ السیرة الحلبیة، ج3، ص230 ـ الفتوحات الاسلامیه، ج2، ص377

و هم‌چنین در مصادر متعدد اهل سنت آمده که خود آقای عمر الخطاب وقتی أسامه را می‌دید می‌گفت:

السلام علیک أیها الأمیر. سلام بر تو‌ ای فرمانده!

أسامه گفت:

یا امیر المؤمنین! تقول لی هذا؟

تو به من، عنوان امیر و فرمانده خطاب می‌کنی؟

عمر گفت:

لا أزال أدعوک ما عشت الأمیر، مات رسول الله صلی الله علیه و سلم و أنت علی أمیر..

ما دامی که من زنده هستم، تو را به عنوان امیر و فرمانده صدا خواهم کرد. چون روزی که رسول الله(صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت، تو بر من امیر و فرمانده بودی.

خیلی جالب است. روزی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت، تو فرمانده منسوب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر من عمر بودی.

تهذیب الکمال للمزی، ج2، ص344 ـ کنز العمّال للمتقی الهندی، ج13، ص271 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج8، ص70

حتی آقای حلبی می‌گوید:

حتی بعد أن ولی الخلافة إذا رأی أسامة رضی الله تعالی عنه قال: السلام علیک أیها الأمیر فیقول اسامة: غفر الله لک! یا أمیر المؤمنین! تقول لی هذا؟ فیقول: لا أزال أدعک ما عشت الأمیر مات رسول الله صلی الله علیه و سلم و أنت علی أمیر.

جناب عمر حتی به خلافت هم رسیده بود وقتی أسامه را می‌دید می‌گفت سلام بر تو‌ای فرمانده و امیر من و أسامه می‌گفت غفر الله لک چنین و چنان تا آخر قضیه که باز عمر می‌گفت پیامبر از دنیا رفت تو بر من امیر بودی.

السیرة الحلبیة، ج3، ص231 ـ السیره النبویة للزینی الدحلان، ج2، ص341

اما باید ببینیم ایا تشکیل لشکر اسامه دستور خدا بوده یا پیامبر؟

جواب:و مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى

سوره نجم ایه 3و4

وسلام

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۳/۱۱/۲۹
  • ۴۳۵ نمایش
  • خادم المهدی عج

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی